
همین طور که تو مسیر حرکت میکردیم برمیگشتیم و به قله دماوند نگاهی میکردیم و انرژیمون چند برابر میشد!

حوالی ساعت های 6:45 بود که از دور کلبه رو دیدیم و این نوید رسیدین به دشت آزو بود!


وقتی رسیدیم نزدیک های کلبه یه تیم از گلستان امده بودن که بالاتر از کلبه چادر زدن و ما هم رفتیم یه جای خوب پیدا کردیم که صاف باشه بتونیم یه استراحت حسابی بکنیم!

بعد اینکه چادر ها رو علم کردیم برگشتیم به جایی که چوب های خشک رو تو مسیر دیده بودیم و یکم از اونها رو برداشتیم برای درست کردن آتیش و چای آتیشی ! البته ناگفته نمونه که خودرن شام در کنار آتیش بسیار لذت بخشه!بعد اینکه چوب ها رو آوردیم رفتیم برای عکاسی از دماوند!

بعد عکاسی آتیش رو روشن کردیمو شام رو آماده کردیم!

بعد از خوردن شام و چایی دیگه وقت خواب شده بود بعد اینکه رفتیم تو چادر ها تا خود صبح بیدار بودیم
این سگ های گله تا خود صبح فقط پارس میکردن که خواب رو از چشامون گرفته بودن!(دلیل وجود گرگ تو منطقه بود)
ساعت های 5:30 بود که در چادر رو باز کردم!
دماوند چقدر زیبا شده بود برای اولین بار اینجوری از نزدیک میدیدیمش!
بچه ها رو صدا کردم و آب رو گذاشتم برای صبحونه!

بعد خوردن صبحونه ساعت 7:15 حرکت رو برای صعود قله آغاز کردیم!
نرسیده به گردنه عبرت ایستادیم برای کم کردن لباس!
که زود دوربین رو در آوردم چند تا عکس از این زامیه از دماوند انداختم!

تو مسیر به این گلهای زیبا رسیدیم که باز دوربین و عکس !


مسیر ور ادامه دادیم و رسیدیم به گردنه عبرت و بدون استراحت تا قله بکوب راه رفتیم و ساعت 11:30 بر فراز قله پاشوره ایستادیم!

یکم استراحت کردیم و از مسیر دیگه ای که بیشترش شن اسکیه برگشتیم و تو مسیر کلی آویشن و چای کوهی جمع کردیم !ساعت های 3 بود که رسیدیم به کنار چادر ها ناهار رو خوردیم و بعد از جمع کردن چادرها به سمت پایین حرکت کردیم!ساعت 5:30 سوار بر ماشین شدیم و راه برگشت رو در پیش گرفتیم ولی نرسیده به امامزاده هاشم جاده به کلی بسته شد با حجم انبوهی از ماشین دیگه آروم آروم ماشین ها حرکت میکردن
بعد امامزاده میسر کاملا باز بود ولی دلیل ترافیک رو نفهمیدیم چیه !ساعت 10 بود که ریسدیم به تهران!
به امید برنامه های دوباره در کنار دوستان!
برچسبها: قله پاشوره, دشت آزو, پاشوره
